سردیِ پاییز را که پشت سر گذاشتیم؛
از کوچه های زمستان که عبور کردیم؛
بهار را که دیدیم ؛
جوانهها را که تنگ، در آغوش فشردیم؛
به پشت سر، نگاهی خواهیم انداخت،
به جای پاهایمان در صعبالعبورترین مسیرها،
به موانع و دیوارها و بنبستهایی که با اضطراب، فرو ریختیم،
و به جای زخم های عمیقی که دیگر خوب شدهاند...
روزی در آستانه ی طلوع، خواهیم ایستاد و به شبهای سیاهِ پشت سرمان زل خواهیم زد،
شبهای غمگینی که تصور میکردیم صبح نمیشوند!
تمامِ یخهای بیمهری، با آفتابِ امید، ذوب خواهندشد و قطره قطره بر زمین خواهندریخت،
و زمین، سبز خواهدشد،
و آسمان، آبی،
و ستارهها، امیدوارتر از همیشه خواهندتابید...
روزی همه چیز، درست خواهد شد،
ارسطوها آینههای خوشبختیِ این سرزمین را از قعر اقیانوسها بیرون خواهندکشید،
و ما دوباره خوب خواهیم شد،
دوباره خواهیم خندید،
و فراموش خواهیم کرد شب های سرد و غمگینِ قبل از بهار را...
برچسب : نویسنده : maryam-goliiio بازدید : 126